English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8147 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
demodulator U دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
self imprtance U خود رابزرگ شماری
to heighten a story U داستانی رابزرگ کردن حکایتی رابسط دادن
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
arbitration U ن می سازد
baffle U منعکس
baffling U منعکس
baffles U منعکس
baffled U منعکس
reflected U منعکس
Vegetables dont agree (disagree)with me . U سبزیجات به من نمی سازد
reflect U منعکس شدن
reflects U منعکس شدن
reflectors U منعکس کننده
resounded U منعکس کردن
resound U منعکس کردن
reflector U منعکس کننده
ring with U منعکس کردن
resounds U منعکس کردن
reflecting U منعکس شدن
reactive U منعکس شونده
images U منعکس کردن
image U منعکس کردن
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
indirect lighting U نور منعکس شده
barrel reflector U منعکس کننده لوله
abat voix U منعکس کننده صدا
baffle U صفحه منعکس کننده
reflectively U بطور منعکس شونده
baffling U صفحه منعکس کننده
baffled U صفحه منعکس کننده
re echo U دوباره منعکس شدن
reecho U دوبار منعکس شدن
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
baffles U صفحه منعکس کننده
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
palliatives U مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
A happy heart makes a blooming visage. <proverb> U قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
palliative U مسکن دارویی که موقتاناخوشی ای راسبک سازد
microprocessor U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
microprocessors U واحدی که عنصر اصلی ریزپردازنده را می سازد
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
relucent U منعکس کننده نور متشعشع
reflected binary code U رمز دودویی منعکس شده
lady killer U مردیکه زنها راباسانی شیفته خود می سازد
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
deep scattering layer U لایههای منعکس کننده عمق دریا
thermocline U لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
periscope U منعکس کننده نور دریچه دید
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
barrel reflector U منعکس کننده وضع داخل لوله
catoptric U وابسته به ایینه ونور منعکس شده
periscopes U منعکس کننده نور دریچه دید
compound U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounds U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
concentrator U گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
platforms U نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
platform U نوع استاندارد سخت افزار که محدوده مشخص از کامپیوترها را می سازد
beginning U بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
prohibitive tax U مالیات گزافی که صدور یاورود کالا را غیر ممکن می سازد
beginnings U بخشی از ماده که شروع ناحیه ضبط یک نوار مغناطیسی را می سازد
hardware U دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
camera lucida U [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
picture writing U خط تصویری
video U تصویری
videoed U تصویری
pictorial U تصویری
videoing U تصویری
pictograph U خط تصویری
videos U تصویری
projective U تصویری
figurative U تصویری
Floret [rosette] U [طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
power fail restart U سهولتی که یک کامپیوتر راقادر می سازد تا پس از قطع برق به عملیات عادی خودبرگردد
channelled U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
symbolic U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
channeling U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channeled U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channel U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
clearance fit U اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
channels U اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
symbolically U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
rom U کدی که توابع Bios را می سازد که در قطعه ROM ذخیره شده اند.
icon U نماد تصویری
non figurative U غیر تصویری
icons U نماد تصویری
pictograph U نمودار تصویری
ikons U نماد تصویری
picture graph U نمودار تصویری
picture processing U پردازش تصویری
facsimiles U پست تصویری
facsimile U پست تصویری
image sinusoidally U تابیدگی تصویری
an abstract term U تعبیر تصویری
projection formula U فرمول تصویری
visual scanner U پیماینده تصویری
pictorial tests U ازمونهای تصویری
hieroglyphs U حروف تصویری
video ram U RA بصری یا تصویری
video terminal U پایانه تصویری
video terminal U ترمینال تصویری
videotext U متن تصویری
visual page U صفحه تصویری
hieroglyph U حروف تصویری
video monitor U مانیتور تصویری
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
instrumental analysis U تجزیه دستگاهی
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
built in aerial آنتن دستگاهی
pixel U نقطه عنصر تصویری
pictograph U نشان یا علائم تصویری
video display unit U واحد نمایش تصویری
video display terminal U ترمینال نمایش تصویری
video digitizer U دیجیتالی کننده تصویری
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
block diagram U نمایش تصویری سیستمها
video amplifier U تقویت کننده تصویری
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
video game machine U ماشین بازی تصویری
faxing U نمابرد پست تصویری
faxes U نمابرد پست تصویری
self-portraits U تصویری که نقاش از خودبکشد
self-portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
self portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
fax U نمابرد پست تصویری
faxed U نمابرد پست تصویری
to park U پارک کردن [دستگاهی]
mansions U عمارت چند دستگاهی
ripper U دستگاهی که زمین را شیارمیزند
bitumen boiler U دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
presetting U تنظیم از قبل [دستگاهی]
mansion U عمارت چند دستگاهی
hook-up U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
wats U Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
Cambridge ring U استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
super- U پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
Internet U می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
blips U تصویری بر روی صفحه رادار
blip U تصویری بر روی صفحه رادار
picture frustration test U ازمون ناکامی سنج تصویری
reproduction [of a recording] [audio, video] U پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
expanded memory system U ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
appleline U IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
automation U کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
echo depth sounder U دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
air compresser U دستگاهی که هوا را متراکم میکند
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bar bender U دستگاهی که میل گرد را خم میکند
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavator U دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
heliograph U دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
excavators U دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
halftones U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
prestel U سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
halftone U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
aeromotor U هرگونه دستگاهی که با جریان هواکار کند
coffee mills U دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
to start up something U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
wind gauge U دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
generator U دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
hydromatic U دستگاهی که بافشار روغن کار میکند
generators U دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی
inquiry station U دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
phototypesetter U حروف چینی نوری حروفچین تصویری تصویرپرداز
Videotex U تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to conk out U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to work flawlessly U بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
marigraph U دستگاهی که نوسانات جزر ومد را ثبت میکند
Recent search history Forum search
2New Format
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1What's on your mind
1cartridge
1jenny tried to explain that Barretts had to eat,just like other people
1آموزش تصویری مکعب چوبی
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
1several states in united stats limit "end of pipe "discharges into natural water bodies to 500 mg/L of total dissolved solids
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com